جدول جو
جدول جو

معنی چشمه چراغ - جستجوی لغت در جدول جو

چشمه چراغ(چَ مَ چَ)
دهی است از دهستان فعله گری بخش سنقر و کلیائی شهرستان کرمانشاهان که در 10 هزارگزی شمال سنقرو 3 هزارگزی راه فرعی سنقر به ده عباس واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 40 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات دیم. شغل اهالی زراعت و بافتن قالیچه، پلاس و جاجیم است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چشم چران
تصویر چشم چران
مردی که از روی هوس به زنان و دختران نظر کند، آنکه به تماشای خوب رویان سرگرم شود، نظرباز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چشم و چراغ
تصویر چشم و چراغ
شخص عزیز و دوست داشتنی، معشوق زیبا، لعبت، صنم، سرو خوش رفتار
فرهنگ فارسی عمید
(چَ مَ مُ)
دهی است از دهستان زیدون بخش حومه شهرستان بهبهان که در 40 هزارگزی جنوب راه شوسۀ آغاجاری به بهبهان واقع است. دشت و گرمسیر است و 66 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات، پشم و لبنیات. شغل اهالی زراعت و حشم داری و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’از مزارع طبس مسینا از محال قاینات است’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 245)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ سَ)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’از قرای درۀ دینور و در سمت چپ دره واقع است’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 235)
لغت نامه دهخدا
(سُرْ را)
آبی است نزدیک وادی سلمی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ دِ)
دهی است از دهستان خسروآباد شهرستان بیجار که در 21 هزارگزی شمال باختری خسروآباد و 40 هزارگزی جنوب کوه چهل تن واقع است. محلی است کوهستانی و سردسیر که 220 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان قالیچه، گلیم و جاجیم بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ چِ)
دهی است از دهستان هنزا بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت که در 16 هزارگزی شمال باختری ساردوئیه و 4 هزارگزی شمال راه مالرو بافت واقع است. محلی است کوهستانی و سردسیر و 58 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(فِ)
آبی است مر بنی سلیم را. (منتهی الارب). آبی است بنی سلیم را که آن را معدن فران گویند و بدانجا مردم بسیاری است. منسوب است به فران بن بلی بن عمرو بن الحاف بن قضاعه... (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ مُ چِ)
کنایه از سبب بینائی و سرمایۀ بصارت. (آنندراج) :
قائدچشم و چراغ عالمی گردد چو شمع
آنکه پیماید بدیده قامت شبهای تار.
سنائی.
نیست جز سر عقل و جان دماغ
خلق را در دو خطه چشم و چراغ.
سنائی.
رجوع به چشم ورجوع به چراغ شود.
، محبوب عزیزالوجود. (ناظم الاطباء). معشوق. کنایه از کسی یا چیزی که مورد علاقه و محبت و توجه خاص است:
تا ظن نبری چشم و چراغا که شب آمد
چشم و دل من سیر شود زان رخ سیمین.
فرخی.
عالم علم بود و بحر هنر
بود چشم و چراغ پیغمبر.
سنائی.
کاشکی خورشید را زین غم نبودی چشم درد
تا بر این چشم و چراغ انجمن بگریستی.
خاقانی.
چشم و چراغ اهل وجودی و در وجود
ذات شریفت آمده بر سر نشان چشم.
سلمان ساوجی.
گر سها در سایۀ رایت رود چون آفتاب
بعد ازین چشم و چراغ آسمان باشد سها.
سلمانی ساوجی.
رجوع به چشم و رجوع به چراغ شود.
، کسی که باعث عزت متعلقان خود باشد. (فرهنگ نظام). بزرگ خاندان یا کسی که مایۀ فخر دودمانی است:
چشم و چراغی که از میان کیان رفت
نور کیان ظل کردگار بماناد.
خاقانی.
ظل حق چشم و چراغ دودۀچنگیزخان
شیخ حسن نویان امیر دین فزای کفرکاه.
سلمان ساوجی.
چشم و چراغ ظفر تیغ جهانگیر او
پشت و پناه جهان عدل جهاندار اوست.
سلمان ساوجی.
رجوع به چشم و رجوع به چراغ شود
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ مِ چِ)
بمعنی خوبی و روشنایی. (آنندراج). چراغ. چشم و چراغ. رجوع به چراغ و چشم و چراغ شود، هر چیز گزیده و نخبۀ از سایر چیزها، کنایه از محبوب و معشوق. (آنندراج) :
تا ظن نبری چشم چراغا که شب آید
چشم و دل من سیر شود زان لب شیرین.
فرخی (از آنندراج).
رجوع به ’چشم و چراغ’ شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از چشم و چراغ
تصویر چشم و چراغ
کنایه از سبب بینائی و سرمایه بصارت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشم چران
تصویر چشم چران
کسی که چشم چرانی کند آنکه نظر بازی کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشم چران
تصویر چشم چران
((~. چَ))
کسی که از روی هوس به زنان نگاه کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چشم و چراغ
تصویر چشم و چراغ
((چَ مُ چَ یا چِ))
کنایه از محبوب، عزیز
فرهنگ فارسی معین
عزیز، محبوب، دردانه، سوگلی، گل سرسبد، شمع جمع، شمع محفل
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از چشم چران
تصویر چشم چران
Leering
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چشم چران
تصویر چشم چران
lubrique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از چشم چران
تصویر چشم چران
sarkık bakan
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از چشم چران
تصویر چشم چران
음흉한 시선의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از چشم چران
تصویر چشم چران
いやらしい目つきの
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از چشم چران
تصویر چشم چران
מבט זימה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از چشم چران
تصویر چشم چران
कामुक निगाह
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از چشم چران
تصویر چشم چران
melirik cabul
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از چشم چران
تصویر چشم چران
มองหื่น
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از چشم چران
تصویر چشم چران
похотливый взгляд
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از چشم چران
تصویر چشم چران
wellustig kijkend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از چشم چران
تصویر چشم چران
lascivo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از چشم چران
تصویر چشم چران
sguardo lascivo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از چشم چران
تصویر چشم چران
olhar lascivo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از چشم چران
تصویر چشم چران
斜眼看
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از چشم چران
تصویر چشم چران
lubieżne spojrzenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از چشم چران
تصویر چشم چران
пожадливий погляд
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از چشم چران
تصویر چشم چران
lüstern
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از چشم چران
تصویر چشم چران
akiangalia kwa tamaa
دیکشنری فارسی به سواحیلی